نقی، تو هم مثل من هیچی نشدی!، در حاشیه سکانس خوب سریال مرکز: تسری سیاهی و ناکامی به دیگران از نظر روانی چطور تفسیر می گردد؟!
به گزارش مرجع مقالات، برخورد با ناکامی، بخشی اجتناب ناپذیر از تجربه انسانی است. اما بعضی افراد به جای درون نگری یا اصلاح مسیر، دست به نوعی همسان سازی منفی می زنند: اگر من پیروز نشدم، تو هم نتونستی یا نمی تونی. این نوع نگرش، که به تسری ناکامی یا واکنش تدافعی نسبت به شکست معروف است، می تواند از لایه های پنهان روان انسان پرده بردارد.

روان پزشکان این پدیده را نه تنها به عنوان یک اختلال رفتاری، بلکه به عنوان الگویی درونی شده از فرار از مسئولیت تحلیل می نمایند. این الگو، معمولاً در افرادی با هویت شخصی شنماینده، عزت نفس پایین، یا تجربه های مکرر طرد اجتماعی بروز می نماید. پرسش دربارهٔ اینکه چرا فرد شکست خورده، شکست دیگران را نیز آرزو می نماید، فکر بسیاری را مشغول نموده است. پاسخ آن در مفهومی نهفته است که به نام دفاع روانی مبتنی بر فروپاشی مقایسه ای شناخته می شود.
این پدیده، گرچه تلخ است، اما درک آن راهی به سوی فهم عمیق تر شکست، حسادت، و فرافکنی های ناخودمطلع در جامعه انسانی می گشاید. مسئله اصلی این است که آیا این رفتار نوعی بیماری است یا واکنشی فرهنگی و آموخته شده. در بعضی فرهنگ هاست؟
1- پایه روان شناختی: مکانیسم دفاعی فرافکنی (Projection)
در روان کاوی، فرافکنی یا Projection یکی از مکانیسم های دفاعی کلاسیک است که در آن، فرد احساسات ناخوشایند خود را به دیگری نسبت می دهد. شخص شکست خورده نمی خواهد بپذیرد که خودش ناکام مانده، پس ناخودمطلع، این احساس را به دیگران منتقل می نماید. وقتی می گوید تو هم هیچی نمی شدی، در واقع دارد صدای درونی خودش را بلندتر می گوید و به دیگران نسبت می دهد. این فرافکنی، به طور موقت از آسیب به عزت نفس او جلوگیری می نماید. اما در بلندمدت، رابطه های اجتماعی او را تخریب می نماید و یک چرخه سمی از سرزنش و تحقیر به راه می اندازد. پژوهش ها نشان داده اند که افرادی با سطح بالای اضطراب اجتماعی و اعتمادبه نفس پایین بیشتر به این رفتار دچار می شوند. این الگو شبیه به پوشاندن شکست با حمله به دیگران است، تا خود را قوی تر جلوه دهند. اما ریشه آن در ترس، احساس حقارت و ناتوانی در پذیرش مسئولیت است. فرافکنی یکی از قدیمی ترین ابزارهای ناخودمطلع بشر برای فرار از خودمطلعی است.
2- همسان سازی منفی (Negative Identification): اگر من سوختم، تو هم باید بسوزی
رفتار یادشده، از نظر روان شناسی اجتماعی، به نوعی همسان سازی منفی یا Negative Identification تعبیر می شود. یعنی شخصی که نتوانسته پیروز شود، سعی می نماید دیگران را نیز در سطح شکست خود نگه دارد تا احساس تنهایی و بی کفایتی کمتری داشته باشد. در این حالت، او به جای اینکه از پیروزیت دیگران انگیزه بگیرد، از تماشا آن، دچار درد و رنج می شود. به همین علت، کوشش می نماید با تحقیر یا تضعیف دیگران، سطح پیروزیت ها را پایین بیاورد. چنین فردی معمولاً در محیطی پر از رقابت سمی رشد نموده و معیار ارزش خود را مقایسه با دیگران می بیند. برای او، پیروزیت دیگران نوعی تهدید وجودی است. بنابراین، کوشش می نماید با گفتن تو هم نمی تونی، آن تهدید را خنثی کند. در این ساختار روانی، شکست دیگران معادل امنیت روانی خود فرد است. هرچند این الگو بسیار مخرب و غیرسازنده است، اما در بسیاری از روابط میان فردی دیده می شود، به ویژه در روابط خانوادگی یا شغلی مسموم.
3- نقش تجربه های کودکی در شکل گیری الگوی تسری ناکامی
تحلیل های روانی نشان می دهند که بسیاری از رفتارهای ناکام ساز در بزرگسالی، ریشه در تجربه های دوران کودکی دارند. کودکی که مدام تحقیر شده یا شاهد ناکامی های والدینش بوده، ناخودمطلع این تصویر را در فکرش تثبیت می نماید که پیروزیت یک رویا و شکست یک سرنوشت است. اگر والدین دائماً می گفتند: کسی از این خانواده به جایی نمی رسه، این جمله در ضمیر ناخودمطلع کودک نقش می بندد و بعدها، هنگام روبروه با ناکامی، او نیز همان جمله را به دیگران منتقل می نماید. این نوع بازتولید فکری شکست، در حقیقت بازتابی از زخم های درمان نشده کودکی است. یکی از ویژگی های این گروه، تمایل به ناامید کردن دیگران در موقعیت های پیشرفت است. آنان با دلسوزی ظاهری، اما در باطن، قصد دارند باور به پیروزیت را در دیگران خاموش نمایند. چنین الگویی به سادگی از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود، اگر مطلعانه متوقف نشود.
4- آینه ای از فرهنگ جمع گرای سرکوبگر: تو هم حق نداری بیشتر از من پیروز باشی
در بعضی فرهنگ های جمع گرای آمیخته با فشار طبقاتی یا مالی، پیروزیت فردی ممکن است به عنوان نوعی خیانت به جمع تلقی شود. در این جوامع، اگر کسی از بقیه پیشی بگیرد، با طعنه یا سرزنش روبرو می شود. جمله هایی مثل فکر کردی کی هستی؟ یا از ما که بهتر نیستی نمونه هایی از همین فکریت اند. در چنین زمینه ای، جمله تو هم هیچی نمی شی نه تنها واکنش روانی، بلکه نشانه ای از یک هنجار فرهنگی سرکوبگر است. این هنجارها، در لایه های پنهان جامعه عمل می نمایند و ناخودمطلع به افراد القا می نمایند که باید در سطح میانه یا پایین بمانند.
روان شناسان به این پدیده لقب میخ پایین زن (Tall Poppy Syndrome) داده اند. یعنی هرکسی که بخواهد رشد کند، سرش بریده می شود تا همه در یک سطح بمانند. این نوع فشار فرهنگی باعث تقویت رفتارهای ناکام ساز و ماندگارشدن فکریت شکست در سطح جمعی می شود.
5- بازتاب این پدیده در ادبیات، سینما و فرهنگ عامه
فیلم ها و کتاب های زیادی به این الگوی روانی اشاره نموده اند. یکی از نمونه های شاخص آن، فیلم Revolutionary Road به کارگردانی سم مندس (Sam Mendes) است، که زوجی را به تصویر می کشد که با رؤیای پیروزیت آغاز می نمایند، اما یکی از آن ها در مسیر شکست دست به سرکوب آرزوهای دیگری می زند.
در رمان موش ها و آدم ها اثر جان اشتاین بک (John Steinbeck) نیز ردپای این رفتار دیده می شود، جایی که شخصیت ها، امید خود را در تردید و تحقیر دیگری جستجو می نمایند.
6- ارتباط تسری ناکامی با خودشیفتگی آسیب زا (Malignant Narcissism)
بعضی از افرادی که شکست خود را به دیگران تعمیم می دهند، دچار اختلال خودشیفتگی آسیب زا هستند. در این اختلال، فرد در ظاهر دارای اعتمادبه نفس بالا است، اما در واقع، هویت او به شدت شنماینده و وابسته به تحسین بیرونی است. وقتی پیروزیت حاصل نمی شود، به جای پذیرش مسئولیت، واکنش تدافعی شدیدی نشان می دهد. یکی از مکانیسم های او، پایین کشیدن دیگران برای حفظ توهم رجحان است. جمله هایی چون تو هم به جایی نمی رسی ابزار تخلیه خشم درونی او هستند. این افراد نمی توانند پیروزیت دیگران را تحمل نمایند، مگر اینکه خودشان در مرکز آن پیروزیت باشند. در روان پزشکی، چنین الگوهایی با ناپایداری هیجانی و پرخاشگری منفعلانه نیز همراه است. گاهی حتی به تحقیر پنهان یا استهزا در قالب شوخی هم روی می آورند. واکنش هایشان بیشتر از عقل، از احساس تهی دستی و رنج شخصی سرچشمه می گیرد.
7- پدیده مرگ آرزوها در روان کاوی اگزیستانسیال
در روان کاوی اگزیستانسیال، گاهی از مفهوم مرگ آرزوها (Death of Aspirations) برای توصیف تسلیم در برابر زندگی استفاده می شود. وقتی فردی برای مدت طولانی احساس می نماید که هیچ چیز تغییر نمی نماید، باور خود به امکان بهبود را از دست می دهد. این مرگ نمادین امید، او را به موجودی ناامید و گاه سمی تبدیل می نماید. چنین فردی به جای تماشای رشد دیگران، آن ها را به خاک می کشاند تا توازن در یأس حفظ شود.
این تفکر در محیط های پراسترس و با فرصت های محدود بیشتر به چشم می خورد. وقتی کسی آرزوهای خود را دفن نموده باشد، تحمل تماشا کسی که هنوز امیدوار است، دردناک می شود. او ناخودمطلع سعی می نماید آن فرد را نیز در گورستان آرزو شریک کند. این رفتار به صورت تدریجی و خزنده رشد می نماید، اما اگر به آن توجه نشود، تبدیل به ساختار شخصیتی می شود. در نهایت، او نه تنها خود را تباه می نماید، بلکه انگیزه را در اطرافیانش نیز می خشکاند.
8- رابطه تسری ناکامی با سندروم خودقربانی بینی (Victimhood Mindset)
افرادی که دیگران را نیز به سرنوشت خود محکوم می نمایند، اغلب دچار فکریت قربانی هستند. در این حالت، شخص خود را همیشه در نقش قربانی می بیند و برای ناکامی هایش در پی مقصر می شود. او جهان را ناعادلانه، و پیروزیت دیگران را نتیجه شانس، رابطه یا فریب می داند. به همین علت، جمله هایی مانند فکر کردی تو از من بهتری؟ در فکر او توجیهی برای حسادت و تحقیر دیگران است. او معتقد است که چون خودش به چیزی نرسیده، دیگران هم نباید برسند. این نگاه، راه را برای رشد شخصی می بندد و باعث عقب ماندگی فکری و روانی می شود. مطالعات نشان داده اند که فکریت قربانی در جوامعی با ناامنی اجتماعی و فساد بالا، شایع تر است. این افراد در روبروه با پیروزیت دیگران، احساس طرد یا تهدید می نمایند. به جای کوشش، به سرزنش روی می آورند و دیگران را مقصر بدبختی های خود می دانند.
9- اثر شبکه های اجتماعی در تقویت تسری ناکامی و مقایسه گری منفی
با توسعه شبکه های اجتماعی، مقایسه گری منفی در فکر افراد تقویت شده است. کسی که در زندگی واقعی ناکام مانده، با تماشا تصاویر پیروزیت دیگران در فضای مجازی، بیشتر دچار احساس بی ارزشی می شود. این احساس می تواند منجر به حسادت پنهان و در نهایت، ابراز کلامی آن در قالب تحقیر یا پیش گویی شکست دیگران شود. افراد شکست خورده ممکن است در فضای مجازی زیر پست های دیگران بنویسند: همه اش اداست، پیروزیت واقعی نداری. این جملات، کوششی است برای بی ارزش کردن چیزی که خود فرد از آن محروم است
. الگوریتم های شبکه های اجتماعی هم این چرخه را با نمایش دائم پیروزیت های دیگران تشدید می نمایند. در واقع، احساس جاماندگی در کنار دسترسی به بستر ابراز عمومی، معجونی خطرناک پدید آورده است. این محیط، بستر مناسبی برای بازتولید گفتارهایی از جنس تو هم هیچی نمی شی شده است. رسانه های اجتماعی حالا فقط ابزار ارتباط نیستند؛ بلکه ابزار تخلیه ناکامی اند.
10- رویکرد رفتاردرمانی به بازسازی گفتارهای ناکام ساز
در روان درمانی شناختی-رفتاری (CBT)، یکی از اهداف، بازسازی گفتارهای درونی منفی است. جملاتی مانند من هیچ وقت پیروز نمی شم یا تو هم نمی تونی به عنوان افکار ناکارآمد شناسایی می شوند. درمانگر کوشش می نماید ریشه این افکار را با یاری مراجع کشف کند و آن ها را با جملات سالم تر جایگزین نماید. افراد یاد می گیرند که ناکامی شخصی علت بر بی ارزشی نیست و پیروزیت دیگران تهدیدی برای آن ها محسوب نمی شود. تمرین هایی مانند یادداشت برداری از افکار منفی و چالش کردن آن ها یکی از تکنیک های کلیدی این رویکرد است. درمانگر بعلاوه یاری می نماید تا الگوهای مقایسه ای، به بینش فردی و اهداف مستقل تبدیل شوند. یکی از راه های کاهش تسری ناکامی، همین مطلع سازی دربارهٔ منشأ و اثرات آن است. افرادی که بتوانند افکار خود را بازنویسی نمایند، کمتر به تحقیر دیگران احتیاج پیدا می نمایند. CBT نشان می دهد که زبان، هم زخم می زند و هم می تواند ترمیم کند، اگر درست بازآموزی شود.
منبع: یک پزشک